تغییر چهره جمشید هاشم‌پور در بوشهر + عکس داستان رابین‌هود کره‌ای روی آنتن شبکه تماشا پارسا پیروزفر با سریال «در انتهای شب» در شبکه نمایش خانگی صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ استاد فلسفه اسلامی، ادبیات و حافظ شناس: حکمت عملی ایرانی بی آزاری است مهران مدیری با «گل یا پوچ» در نمایش خانگی حرم رضوی محلی برای جاودانه شدن آثار هنری | اختتامیه و نمایشگاه آثار برگزیده جشنواره هنری «گنجینه مهر» برگزار شد + فیلم تهدید به بمب گذاری در جشنواره کن، ورودی کاخ را بست پخش فیلم «خانواده ملیله‌چی» در زادروز شهرام عبدلی + زمان پخش تشویق، اما استون در جشنواره کن برای «انواع مهربانی» «اسکار» به روایت امیر کربلایی‌زاده «زهرا خوشکام» همسر علی حاتمی در خاک آرام گرفت + تصاویر همه چیز درباره سریال بدل علی مسعودی + خلاصه داستان، زمان پخش و بازیگران آخرین وضعیت کیانوش عیاری در بیمارستان قسمت‌های جدید «سرزمین مادری» به آنتن نمی رسد زمان پخش «پایتخت ۷» مشخص شد
سرخط خبرها

لوله کشی شیر و عسل

  • کد خبر: ۲۰۸۸۹۲
  • ۰۹ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۴
لوله کشی شیر و عسل
محضر عزیز دلم نقره خانم، به خاطر عاطرتان عارضم که مم صادق خان اولاد میزمنوچهرخان دیروز دق الباب کردند، اذن ورود دادیم مشرف شدند.

محضر عزیز دلم نقره خانم، به خاطر عاطرتان عارضم که مم صادق خان اولاد میزمنوچهرخان دیروز دق الباب کردند، اذن ورود دادیم مشرف شدند. یک جوری شده بود خانم جان، این پسر که تا همین هفته پیش با تیشرت باب اسفنجی زیر بازارچه آمد و شد می‌کرد و ریشش سه تیغ بود با کت و شلوار آمده بود و چنان ریشی گذاشته بود که به محاسن سیدجلال امام مسجد سیدعزیزا... می‌گفت زکی، همه اش هم از این کلمات به لطف خدا و به فضل پروردگار و ان شاءا... تعالی و خداوند رحمان مدد کند استفاده می‌کرد.

یک چیز‌هایی هم در باب آینده جوانان و فقر و بیکاری زنان بی سرپرست و سیاست خارجی گفت که حقیقتا هیچ نفهمیدیم. از بس از این تعابیر که ما باید کارویژه مان فلان باشد و کارگروه‌های تخصصی ایجاد کنیم و تعامل با گروه‌های مردم نهاد کنیم و علیه جاهلیت مدرن فلان کنیم و از ابزار رسانه به عنوان پیوست و بازوی تعامل با جهان فلان کنیم خرج می‌کرد که هیچ نفهمیدیم. ما هی کله جنباندیم و گفتیم مم صادق خان حرف بزرگون می‌زنی و پر روغن سرخ می‌کنی. دست بر محاسن کشیده عارض شدند تکلیف ابراهیم خان، تکلیف. احساس تکلیف و مسئولیت خواب از دیدگانم ربوده، شب و روز برایم نگذاشته است.

فرمودیم خب مگر تو دانش آموزی که مشق و تکلیف داشته باشی پسر جان اگر تکلیف داری هم بنشین مثل آدمیزاد مشق هایت را بنویس که نروی این ور و آن ور لغز بخوانی که تکلیف دارم. یکان جوانک هم از خودش ادایی‌تر که گویا تف لگدکن و کیف کش مم صادق خان بودند لفظ آمدند که آقای مهندس کاندیدن.

گفتیم ما هم حالا یک دوره‌ای در دسته بهداشت آرتش ایران بهدار و امدادگر بودیم یک چیز‌هایی دیدیم، ولی خب باز هم دلیل نمی‌شود که بنشینیم خاطرات ببافیم و اسرار مردم فاش کنیم، باز هم مم صادق عارض شد که اگر خداوند کمک کند و مردم پا پیش بگذارند و مدد برسانند می‌خواهیم عازم مجلس بشویم و وکالت مردم بر عهده بگیریم. گفتیم شما؟

گفت اگر خدا بخواهد. گفتیم حالا بر فرض بروی می‌خواهی برای این رعیت گیوه سوخته چه کنده‌ای خرد کنی؟ گفت رایزنی‌هایی کرده ایم با باشگاه بارسلون ان شاءا... این باشگاه را می‌آوریم مشهد، یک صحبت‌هایی هم با دامداران و زنبورداران اطراف شهر کرده ایم قرار شده شیر و ماست و دوغ و عسل را تا خانه‌های مردم لوله کشی کنیم و مردم زحمت نکشند بروند سر کوچه بخرند. در کانون گرم خانواده بمانند و فرزندآوری کنند و تلویزیون ببینند و لبخند بزنند.

فرمودیم پدر سوخته هفت رنگ، خود خدا در بهشتش شیر و عسلش را هزینه نکرده لوله کشی کند توی قصر‌های بندگان خالصش و هرکه می‌خواهد باید کاسه و سطل و چهارلیتری به دست برود لب نهر وردارد تو‌ می‌خواهی لوله کشی کنی؟ از خدا هم خداتری؟ من بعد ذلک بلند شدیم برویم، مم صادق خان عارض شد کجا تشریف می‌برید؟ گفتم دو لولم پر است می‌روم بیاورم یک دوتا گلوله مهمانتان کنم. این را که گفتیم حساب کار دستشان آمد فلنگ را بستند. خلاصه که نقره خانم جانم روزگاری داریم.
به قلم میرزاابراهیم خان شکسته نویس

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->